سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در گلستانه

دشت هایی چه فراخ کوه هایی چه بلند  در گلستانه چه بوی علفی می آمد من در این آبادی،پی چیزی می گشتم پی خوابی شاید پی نوری ریگی لبخدی!


+نوشته شده در دوشنبه 90 آبان 30ساعت ساعت 10:27 عصرتوسط حسین احمدی | نظر
برچسب ها: سهراب
حافظ

حافظ آن عاشق بس سینه چاک /// که مست نسد به می انگور وتاک /// بگفتا دلم چیست از همه درد ناک /// دلش گفت زینب به سر ریخت خاک


+نوشته شده در دوشنبه 90 آبان 30ساعت ساعت 10:16 عصرتوسط حسین احمدی | نظر بدهید
برچسب ها: شعر خودم
زمرّد

سنگی به رنگ سبز است و برای پیشگیری از بیماری صرع مفید است. و از فواید آن می توان آسان شدن امور، رفع فقر و بدبختی را نام برد. 


+نوشته شده در دوشنبه 90 آبان 30ساعت ساعت 10:8 عصرتوسط حسین احمدی | نظر بدهید
برچسب ها: سنگ شناسی
بهار پاییز

گل بی رخ یار خوش نباشد /// بی صنع خدای خوش نباشد /// اگر ربیع سال افتد به ماه خزان /// بدان که آن سال به کامت خوش نباشد


+نوشته شده در دوشنبه 90 آبان 30ساعت ساعت 9:35 عصرتوسط حسین احمدی | نظر
برچسب ها: شعر خودم
قربون عمّت بری

عادت کرده بودم. به همه این جمله را می گفتم. حتی به برادر بسیجی ها. یک روز به استاد زنگ زدم که از تحقیق فردا خیالم راحت باشد. همینطور که با استاد صحبت می کردم و کارمان تمام شد به او گفتم قربون عمّت بری. یک دفعه داد کشید که این چه پسری است و از فردا نمره ام همیشه کم بود که با دست بوسی و احترام و غلط کردم درست شد. شوخی


+نوشته شده در جمعه 90 آبان 20ساعت ساعت 12:42 عصرتوسط حسین احمدی | نظر
برچسب ها: در مدرسه
درکلاس

ما در مدرسه نام هر کس را با آن درسش که خوب است صدا می زنیم مثلا:
به بهادری می گوییم مخ ریاضی، مسیح مخ طراحی، خودم مخ تاریخ، آن یکی احمدی مخ علوم، حمیدی نژاد مخ دینی و قرآن،مکاری مخ زبان ...


+نوشته شده در دوشنبه 90 آبان 16ساعت ساعت 9:17 عصرتوسط حسین احمدی | نظر
برچسب ها: در مدرسه
برای جامانده

اگر می بینید که توی قسمت لوگوی دوستان لوگوی کسی است ولی نامش توی دوستان نیست نمی دانم چرا نتوانستم نامش را بیاورم.و توی وبلاگش هم رفته ام. فقط نمی دانم چرا یکدفعه سه تا نظرداد.یعنی چی؟


+نوشته شده در شنبه 90 آبان 14ساعت ساعت 4:17 عصرتوسط حسین احمدی | نظر بدهید
برچسب ها: رفیق
برای حمیدی نژاد

او بغل دستی من است. همچنین جزو کسانی است که توی حیاط مدرسه با هم مشاعره می کنیم. از او تشکر می کنم که خواننده ی بلاگ من است. خطاب به خودش: 
اگر وبلاگ من را می خوانی حداقل یک نظر بده. خیلی خنده‌دار 


+نوشته شده در شنبه 90 آبان 14ساعت ساعت 4:6 عصرتوسط حسین احمدی | نظر بدهید
برچسب ها: رفیق
یا مهدی

آسمان تاریک می شود و چراغ های خاموش خانه ها دانه دانه جان می گیرند. آسمان پر می شود از ستاره های اکلیلی و من به چشمان مهربان تو خیره می شوم که از نور و نقره می درخشند. گونه های تو و چشمان من خیس می شوند و دل های ما در انتظار او خواهند ماند. 


+نوشته شده در پنج شنبه 90 آبان 12ساعت ساعت 5:35 عصرتوسط حسین احمدی | نظر
برچسب ها: مناجات
به احترامشان

یک مدت بود عراقی ها تانک های جدید آورده بودند. وقتی بچه ها می زدندشان،نمی دانم چرا کلاهکشان می پرید بیرون. حاجی می خندید و می گفت:به احترامتون کلاهشون رو بر می دارند. 


+نوشته شده در پنج شنبه 90 آبان 12ساعت ساعت 5:23 عصرتوسط حسین احمدی | نظر
برچسب ها: جذاب
تاریخ روز

دعای فرج