خدایا: مرا از ظلمات وهم و خیال بیرون آور و به نور فهم و آگاهی گرامی بدار
خدایا: درهای رحمت خویش رابر روی ما بگشای و گنجینه های دانش خویش را بر سر مابگستران
به رحمت خودت ای مهربان ترین مهربانان.
متن عربی این دعا در مفاتیح الجنان آمده است.
ای خدا: من از شراب چشم توگر مست می شدم فارغ ازاین جهان وهر چه دراو هست می شدم. ای خدا: بی آب ونان هم اگربتوان زنده ماند،بی عشق جانان نمی توان،از این نعمت ناب زندگی مکن محروممان. ای خدا: من به سجود مستمر امواج، بر ساحل عبودیتت رشک می برم، مقام انسان کمتر از آب و خاک مخواه.
نوعی سنگ کوارتز است ودر وادی السلام شهر نجف یافت می شود. امام صادق (ع) می فرمایند: هرکس انگشتر در نجف دردست کند ونگاه به آن کند ثواب یک زیارت حج درنامه ی اعمالش می نویسند. اگر رحمت خداوند بر شیعیان نبود قیمت هر دانه درنجف به قدری می شد که هیچ کس توانایی خرید آن را نداشت.
عشق یعنی اشک توبه در قنوت//خواندنش با نام غفار الذنوب//عشق یعنی چشم ها در رکوع//شرمگین از نام ستار العیوب//عشق یعنی سرسجود ودل سجود//ذکر یارب یارب از عمق وجود
انگشتری حدید صینی نگین سیاه رنگی است که فواید بسیار دارد: اجنه و انسان های شرور وسرکش را دور می کند،چشم زخم را بر طرف می کند اما این انگشتری مراقبت هایی هم دارد مثلا نباید آن را به داخل دستشویی وحمام برد.
امام صادق(ع) می فرمایند:
شایسته است هرمومنی پنج انگشتری در دستش باشد. عقیق،فیروزه،در نجف،یاقوت و حدید صینی.
شرف شمس دعایی است که رو یا زیر نگین عقیق زرد می نویسند و آن را انگشتری می کنند. این دعا از انسان محافظت می کند. لازم به ذکر است که این دعا سبب عزت و بزرگی انسان می شود.
روز یکشنبه در مدرسه اتفاق جالبی برایم افتاد.فکر کردم این مطلب دروبلاگ جالب خواهد بود: پاک کنم دستم بود اصلا حواسم به درسم نبود با پاک کنم بازی می کردم.یک دفعه هوس یه قل دو قل کردم مداد را مثل ساطور برداشتم وبه جان پاک کن زبان بسته افتادم آن را به چهار تکه ی نامساوی تبدیل کردم وشروع کردم به یه قل دوقل عجب حالی داشت آن هم درفضای منور کلاس.به حالی عجیب دچارشده بودم که با پس کله ای محکمی که از معلم خوردم به خودآمدم نگاه کردم دیدم پاک کن های تکه تکه شده ام زیر پایم است خم شدم تا آن ها را بردارم.شمردم 1 2 3 یکی نبود.نگاه کردم دیدم یکی از آن ها زیرمیز جلویی است.دستم به آن نمی رسید پاهایم را روی میله ی جلوی پایم قرار دادم وبا فشار دادن آن شیرجه ای زدم که نظیر آن را نه خودم نه هیچ کس دیگری در جهان ندیده بود.وبا سر به درون صندلی جلویی ام برخورد کردم. اما موفق به بدست آوردن پاک کنم شدم.تصمیم گرفتم ازاین به بعد درس را گوش کنم و به زور سر جایم نشستم.
توی عملیات بعد از این که قله ها را تصرف کردیم ،داخل سنگری شدیم که کمی استراحت کنیم،متوجه زنبوری شدیم که توی سنگر پرواز می کرد.آنقدر از زنبور می ترسیدیم که از خمپاره و توپ نمی ترسیدیم.چفیه هایمان را در آوردیم وشروع کردیم تکان دادن تو ی هوا تا زنبور بیرون رفت.کمی هم دنبالش رفتیم که بر نگردد.یک دفعه سوت خمپاره و... سنگر رفت هوا .از آن به بعد ارادت خاصی به زنبور ها پیدا کردیم
برچسب ها: داستانک، خاطره
شهرستان طبس (میقات الرضا) با قدمتی کهن،اوراقی زرین در تاریخ ایران مردمانی صبور با صفا وصمیمی به صافی کویر زیبا وبی ریا و ولایت مدار و حسین بن موسی الکاظم (ع) که پس از ویرانی کامل در زلزله سال 1357به یمن وبرکت انقلاب اسلامی تولدی دوباره یافت.
شما رابه دیدار از دیار خوبان،بهشت کویر ایران،شهر نخل های بر افراشته،شهر پلیکان های گلشن،شهر آب و آفتاب و آینه،نرگس های زیبا با عطر دلپذیر بهار نارنج وترنج در باغ مصفای گلشن فرامی خوانیم.