دوش دیوی دیدم اندر خواب پر آواز خود
داشت داغان می نمود از هر چه ام بود و نبد
گفتمش این کار خود بس کن و یا
می زنم تا که شوی بی بن و یا
او بخندید و به من گفتا زهی
تو به من مثل ککی پیش کهی
گفتم ای فجر دل من کن طلوع
کار آواز خودم کردم شروع
***************
دیو بد بخت و بسی بیچاره و احمق گریخت
آب جوی هنجره ام را رها کردم و ریخت
داخل گوش بزرگ و پر ز چرک و زشت دیو
کج نهادم از در و دیوار اول خشت دیو
سلام اگه وزن شعر مشکل داره وسط شعر گفتم دلیلشو!
به نام خداوند این سرزمین
خداوند مهر و جهان آفرین
سلامم به ایران و ایرانیان
به مردان پر دانش و بی زیان
بزرگان بپرورده این مرز و بوم
که آوازه شان از کره تا به روم
به شعر و ادب در جهان سرمد است
به شعر و سخن اولین رده ست
چو شعرم خراب است و وزنش بد است
بدان خواجه حافظ مخم را زده ست
به سعدی همه عمر خود زیستم
«گر او هست حقا که من نیستم»
سخن گر بخواهی به فردوسی است
نه ویکتور هوگو یا که یک روسی است
ولی مولوی جان حسابش جداست
نه جای کتابش زمین در فضاست
ببینی به شعرش حکایت و پند
هم عرفان ناب و ولایت پسند
ابوریحان و خوارزمی کجایید
شماهایی که در حمد و ثنایید
همیشه بوعلی نامش جهانیست
بگو شیخ بهایی در کجا نیست
خمینی بر آمد از این بوم و بر
و با اوست ایران پر امید تر
وسید علی هم بود رهبرم
فدای تو گردد تن و هم سرم
هنوزم ندا می رسد زین زمین
کز الله امید دارم همین
صاحبب درد منم از تو دوا می خواهم
فکر ننمای که من از تو جفا می خواهم
چونکه اکسیژن کم است و نفس من تنگ است
از تو دکتر جان کپسول هوا می خواهم