سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یا رضا جان

 


این چه حسی است که امشب به دلم پاداده

به من کورچنین میل تماشا داده

خانه حضرت موسی شده وادی بهشت

گوئیا بازخدا حضرت عیسی داده

مریم است اینکه در آغوش خود عیسی دارد

یا خدا فاطمه را مولد زیبا داده

چه کسی آمده که باز عطش آورده

نکند باز خداحضرت سقاداده

نبی آمد,علی آمد,حسن آمد,نه حسین

همه را دست خدا بر رخ او جاداده

خوش بحال دل ماچون حرمش ایران است

پرچم نوکریش فاطمه بر ماداده

حرمت وادی طوراست که حاجت دارم

خادم پیرحرم حاجت من را داده

روز اول به تو و گنبد و گلدسته تو

حضرت ذات احد نمره بالا داده

صحن توصحن بهشت است خدایی چونکه

نقشه صحن تورا حضرت زهرا داده

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

 

 

 


 

 

مهدی نظری

 امام رضا

 


+نوشته شده در پنج شنبه 91 مهر 6ساعت ساعت 2:27 عصرتوسط حسین احمدی | نظر بدهید
برچسب ها: مذهبی
غربت مولا

امام علی (ع)

 

رادمردی مهربان با دست های پینه دار

در میان کوچه های شهر غربت رهسپار

کیسه های نان و خرما روی دوش خسته اش

کیست این مرد غریبه ، با لباسی وصله دار؟

کهکشان ها شاهد غم های بی اندازه اش

ماه می گرید برایش چون دل ابر بهار

نیمه شب ها لابه لای نخل ها گم می‌شود

چاه می داند دلیل گریه های ذوالفقار

در کنار چاه هرشب ایستاده جبرئیل

تا تکاند از سر دوش علی گرد و غبار

چند سالی هست بعد ماجرای فاطمه

لرزشی افتاده بر آن شانه های استوار

قامت سرو بلندش در هلال افتاده است

زیر بار رنج های تلخ و سخت روزگار

جای رد ریسمان های زمخت فتنه ها

سال ها مانده است بر دست کریمش یادگار

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

 

 

 


 

 

 


+نوشته شده در پنج شنبه 91 مرداد 19ساعت ساعت 11:0 عصرتوسط حسین احمدی | نظر
برچسب ها: مذهبی
سحری چی داریم؟

 

رمضان

سحر برخیز تجدید وضو کن 
به آب توبه خود را شستشو کن 

اگر خواهی شوی پاک از پلیدی

به درگاه خدای خویش رو کن

به شکر نعمتش تا می توانی

لبت را آشنا با ذکر او کن

در رحمت به رویت کرده حق باز

به او رو آور و دفع عدو کن

گدای درگه حق شو به عالم

گدایی گر کنی با آبرو کن

هرآنچه درد دل داری به عالم

سحر با حقتعالی گفتگو کن

اگر خواهی تو فیض از محضرحق

از او توفیق طاعت آرزو کن

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


 

 

 

 


+نوشته شده در چهارشنبه 91 مرداد 4ساعت ساعت 6:34 عصرتوسط حسین احمدی | نظر
برچسب ها: مذهبی
عبادت

امام سجاد

 

ای به عبّاد این جهان استاد

ای ملقب به سید سجاد

ای نبی را تو بهترین فرزند

ای علی را تو برترین اولاد

ای زهست تو هستی عالم

ای زجود تو جود ما ایجاد

ای ز فضل تو عقل آدم مات

ای زعلم تو در عجب عبّاد

ای ز تو شد خراب کاخ ستم

وی ز تو کاخ عدل و داد آباد

طاعت خلق این جهان صفر است

طاعت تو فزون تر از اعداد

تخل دین کام یاب شد از تو

خرمن ظلم از تو شد بر باد

گشت رسوا یزید بد فرجام

تا که کردی تو خطبه ای ایراد

از بیانات خانمان سوزت

سرنگون شد ز تخت ابن زیاد

تطق زیبا و آتشین سخنت

درس آزادگی به عالم داد

با گذشت تو ای ولی خدا

ریشه کن شد بنای استبداد

سخنانت به صفحه تاریخ

ثبت شد تا بشر شود ارشاد

گشت امشب زیمن میلادت

دل ما شاد خلق عالم شاد

شعر ژولیده را بکن تضمین

ای به عبّاد این جهان استاد

 


+نوشته شده در سه شنبه 91 تیر 6ساعت ساعت 5:26 عصرتوسط حسین احمدی | نظر بدهید
برچسب ها: مذهبی
جهانِ سفالی!

 

شعر در وصف تو لالی بیش نیست                                    گفتنت ، حرف محالی بیش نیست

پیش ِ اشکت آبِ اقیانوس هم                                             قطره ی آب زلالی بیش نیست

  جلوه های تو که باشد ، آفتاب                                          قطعه ی سرخ زغالی بیش نیست

 هر کجایش ردِّ پای دست توست                                         ذات این عالم سفالی بیش نیست

 حرف ما از تو نماد جهل ماست                                           پاسخ ما هم سئوالی بیش نیست

 امام علی(ع)

 


+نوشته شده در دوشنبه 91 خرداد 15ساعت ساعت 10:10 عصرتوسط حسین احمدی | نظر
برچسب ها: مذهبی
دسته گلی در دست امام سجّاد

 

فرشته‌ها ز عرش حق آمده‌اند بر زمین

دسته گلی داده خدا به دستِ زین العابدین

لاله و یاس و یاسمن، گلِ شقایق و چمن

برای دیدنِ رخش، چشمِ همه کرده کمین

گاه همه به زاری و گاه همه به شادی‌اند

گریه به خنده زد گره، خنده به گریه شد عجین

این که به آسمانِ دل در شبِ تیره روشن است

ماه امام باقر است، ماهِ امامِ پنجمین

شد پدرش پورِ حسین، مادر او دختِ حسن

حاصلِ زوج علوی، فخرِ وجود نازنین

بیند اگر به کودگی رنج و مصیبت فزون

وارثِ کربلاست این دشمنِ ظلمِ ظالمین

پای بنه به کوی او از سرِ عشق و معرفت

ذکرِ توسلش شده، مرهمِ زخمِ مؤمنین

 امام مخمّد باقر(ع)

 


+نوشته شده در چهارشنبه 91 خرداد 3ساعت ساعت 3:35 عصرتوسط حسین احمدی | نظر بدهید
برچسب ها: مذهبی
راز قبر تو پیدا نمی شود؟

 

حضرت فاطمه

 

هرگز کسى نظیر تو پیدا نمى شود

همتا کسى به عصمت کبرا نمى شود

اى کوثرى که خیر کثیر از وجود توست

اسلام، جز به فیض تو، احیا نمى شود

هر چند دختران دگر داشت مصطفى

هر دخترى که «امّ ابیها» نمى شود

بعد از تو اى شکوفه زیباى احمدى

لبهاى من، به خنده دگر، وا نمى شود

چون خواستم که دفن کنم پیکر تو را

دیدم بدون یارى طاها، نمى شود

دادم تو را به دست نبى، چونکه هیچ کس

بر دفن جان خویش مهیّا نمى شود

خواهم کنار قبر تو، نالم شبانه روز

امّا به پیش دیده اعدا، نمى شود

این عمر تندپا، ز فراق تو، کُند شد

امروزم اى خدا، ز چه فردا نمى شود

آید به گوشم از در و دیوار، ناله ات

یکدم خموش، نغمه غمها نمى شود

الهام صبر، هر شبه گیرم، ز قبر تو

قلب على، و گرنه شکیبا نمى شود

گریم نهان، به یاد تو زهرا، تمام عمر

داغ تو آتشى است، که اطفا نمى شود

جز در ظهور حضرت مهدىّ منتقم

راز نهان قبر تو افشا نمى شود

 

  


+نوشته شده در دوشنبه 91 اردیبهشت 4ساعت ساعت 5:54 عصرتوسط حسین احمدی | نظر بدهید
برچسب ها: مذهبی
گل شکسته ی من

گل شکسته ی من

حضرت فاطمه زهرا

 

چه می شودکه به زانوی من توان بدهی

دوباره صورت خود رابه من نشان بدهی

چه می شود که زمان قنوت نیمه شبت

دوباره بازوی خود را کمی تکان بدهی

چه می شود که دگر مثل روزهای قدیم

کنارسفره خودت نان به دستمان بدهی

به جای آنکه شوی پرپر و به خاک افتی

و روح خسته خودرابه آسمان بدهی .....

..... گل شکسته ی من پا بگیر دراین باغ

که بازعطربهشتی به باغبان بدهی

تو رابه جان عزیزت مخواه بنشینم

به چشم خویش ببینم چگونه جان بدهی

نفس تومی کشی وحال کودکان این است

چه می شود تو اگر جان در این میان بدهی

  



+نوشته شده در دوشنبه 91 اردیبهشت 4ساعت ساعت 5:52 عصرتوسط حسین احمدی | نظر بدهید
برچسب ها: مذهبی
عیسای آل مصطفی.

عیسای آل مصطفی

امام حسن عسگری

 

از عرش دارد می‌رسد فصل بهارم

کم کم پر از خورشید خواهد شد دیارم

از عرش دارد می‌رسد پیکی خدایی

از عرش دارد می‌رسد دار و ندارم

یک عمر در دست خودم در حبس بودم

امشب نگاهش می‌شود راه فرارم

امید بستم بر کرامت‌های چشمش

بلکه کمی رونق بگیرد کار و بارم

من هرچه را دارم به دست دوست دادم

شکر خدا که بعد از این بی‌اختیارم

از آسمان نور هدی آمد ، مبارک

عیسای آل مصطفی آمد مبارک

ما اهل بارانیم و اهل روضه‌هائیم

عمری است محتاج گداهای شمائیم

آواره‌های کوچه‌ی حُسن بهاریم

کاسه به دست سفره‌های هل‌اتائیم

از روز اول خادم این خانه هستیم

تا شام آخر هم مقیم این حرائیم

ما نسل در نسل عاشق این خانواده

دیوانه‌وار از عالم و آدم جدائیم

وقتی کراماتِ نگاهت شامل ماست

یعنی که در هفت آسمان مشکل‌گشائیم

از اولش هم قلب ما دست شما بود

توفیق ما و سلب ما دست شما بود

شکر خدا که عاشقی درمان ندارد

این قصه‌ی شاه و گدا پایان ندارد

شکر خدا که عاشق این خانواده

شرمندگی دارد ولی عصیان ندارد

فرع تولی و تبری اصل دین است

ایمانِ بی این خانواده جان ندارد

چشمی که ابری شد از این دریای جوشان

در روز محشر لحظه‌ی گریان ندارد

دست کسی بر دامن فهم شما نیست

این نردبان‌ها پله‌ی آسان ندارد

ای خلقت آدم طفیلی وجودت

هفت آسمان محتاج بارش‌های جودت

امشب بیا رحمی به حال این گدا کن

بی‌آبرویی را مقیم این حرا کن

ابری بیاور بر سر چشم خسیسم

با دست باران درد دل‌ها را دوا کن

یک قطره از نور کراماتت بپاش و

این دفعه ما را حُر دشت روضه‌ها کن

دلبستگی‌های مرا از من بگیر و

بر چشم‌های خود اسیر و مبتلا کن

یک صبح با جادوی چشمت این گدا را

از جمله‌ی همسایه‌های سامرا کن

گرچه به ظاهر از خداوندی جدائید

آئینه در آئینه تکرار خدائید

 


+نوشته شده در پنج شنبه 90 اسفند 11ساعت ساعت 1:31 عصرتوسط حسین احمدی | نظر
برچسب ها: مذهبی
مهر به جان!

خوش رحمتی است یاران صلوات بر محمّد
گوییم از دل و جان صلوات بر محمّد 
در آسمان فرشته مهرش به جان نشسته
بر عرش خوش نوشته صلوات بر محمّدمحمّد(ص) 


+نوشته شده در جمعه 90 بهمن 21ساعت ساعت 10:59 صبحتوسط حسین احمدی | نظر
برچسب ها: مذهبی
تاریخ روز

دعای فرج