سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نشانی

خانه دوست کجاست؟ درفلق بود که پرسید سوار آسمان مکثی کرد رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید وبه انگشت نشان داد سپیداری وگفت: نرسیده به درخت،کوچه باغی است که از خواب خدا سبز تر است ودر آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است.می روی تا ته آن کوچه که او پشت بلوغ، سر  بدرمی آورد پس به سمت گل تنهایی می پیچی دو قدم مانده به گل پای فواره ی جاوید اساطیر زمین می مانی وتو را ترسی شفاف فرا می گیرد.
در صمیمیت سیال فضا،خش خشی می شنوی: کودکی می بینی رفته از کاج بلندی بالاجوجه بر دارد از لانه نور واز او می پرسی خانه دوست کجاست؟


+نوشته شده در پنج شنبه 90 مهر 7ساعت ساعت 5:20 عصرتوسط حسین احمدی | نظر بدهید
برچسب ها: سهراب
پول خوارها

مدیر یکی از بانک های هند پس از مراجعه به گاوصندوق بانک با مشاهده پول های ریز ریز شده ی بانک دهانش باز ماند! پس از انجام تحقیقات مشخص شد که موریانه ها یکی از گران ترین غذاهایی که تا کنون خورده شده < میلیون ها روپیه اسکناس > را میل کرده اند.
مقدار پولی که موریانه هاخورده اند حدود 10 میلیون روپیه < معادل 222دلار > برآورد شده است.


+نوشته شده در پنج شنبه 90 مهر 7ساعت ساعت 4:29 عصرتوسط حسین احمدی | نظر بدهید
برچسب ها: جذاب
مهراو

رهبرم: در تمام روزها و هفته ها در طراوت بهار درتمام لحظه های زندگی در سرود جویبار   یاد ونام خوبتان دردلم همیشه هست عطر وبوی خوبتان تا ابد بر دل نشست    آن صدای پر ز مهر جان دهد به جسم و جان رهبرم ای اسوه ی شکوه و مهر من فدای قلب مهربانتان.


+نوشته شده در پنج شنبه 90 مهر 7ساعت ساعت 3:40 عصرتوسط حسین احمدی | نظر بدهید
برچسب ها: جویبار خراسان
میقات الرضا

حرم زاده موسی به طبس چون باغ جنت دیدنی است   عطر زهرا دارد و مانند گل بوییدنی است   تا زعمرت فرصتی باقی است به پابوسش بیا   حاصل این بذر درفردای محشر چیدنی است


+نوشته شده در پنج شنبه 90 مهر 7ساعت ساعت 3:15 عصرتوسط حسین احمدی | نظر
برچسب ها: شعر کوتاه
آسمان

رهبرم: شما نسیم بهار آورید. آه، مگر می شود جز این باشید. سرنوشت زیبایی است. من پرنده شوم! وشما آبی زیبای آسمان باشید به یک فرمان شما تا شهر عشق خواهم رفت. با قافله ای که شما سالار کاروان آن باشید.  


+نوشته شده در یکشنبه 90 مهر 3ساعت ساعت 3:8 عصرتوسط حسین احمدی | نظر بدهید
برچسب ها: جویبار خراسان
سفر قله

روی انگشت کوه،کوهنورد                              مثل یک  نقطه می رسد به نظر                                  راه بسیار پیش رو  دارد                                                         نیست این نقطه انتهای سفر                                            مردمان بلند همت را                                                                  اشتیاقی است سخت بر پرواز                                         سفر دور و بی نهایت شان                                             تازه از قله می شود آغاز                                             


+نوشته شده در یکشنبه 90 مهر 3ساعت ساعت 2:31 عصرتوسط حسین احمدی | نظر
برچسب ها: شعر کوتاه
غذای خوشمزه!

با نیروها در سنگر کمین نشسته بودیم. ماشین حامل غذا در راه مانده بود. بچه ها خیلی گرسنه بودند. حمید با بیسیم از مسئول تدارکات برای بچه ها غذا خواست. چندساعتی گذشت اما خبری نشد......
این بار دست ها را به بالا برد و از خدا در خواست کرد. لحظاتی بعد دعایش مستجاب شد . یک نفربر عراقی راه را گم کرده بود و به خاطر مه آلود بودن هوا اشتباهی به سنگر نیروهای خودی رسید و راننده اسیر شد. بار نفربر، چلو کباب و مرغ بود برای فرماندهان و نیروهای عراقی.


+نوشته شده در شنبه 90 مهر 2ساعت ساعت 8:4 عصرتوسط حسین احمدی | نظر بدهید
برچسب ها: داستانک، خاطره
تاریخ روز

دعای فرج